دسته بندي : <-PostCategory->
سحرگاهان به قصد روزه داري
شدم بيدار از خواب و خماري
برايم سفره اي الوان گشودند
به آن هرلحظه ای چيزي فزودند
برنج و مرغ و سوپ وآش رشته
سُس و استيك با نان برشته
خلاصه لقمه اي از هرچه ديدم
كمي از اين كمي از آن چشيدم
پس از آن ماست را كردم سرازير
درون معده ام با اندكي سير
وختم حمله ام با يك دو آروغ
بشد اعلام بعداز خوردن دوغ
سپس يك چاي دبش قند پهلو
به من دادند با يك دانه ليمو
خلاصه روزه را آغاز كردم
براي اهل خانه ناز كردم